میهمانی خدا
به یاد او که سراسر خوبیست بر من که سراسر ناشکریم..
ماه رمضان است منه از دست قدح...
+محتاج دعاییم شدیدا.
به یاد او که سراسر خوبیست بر من که سراسر ناشکریم..
ماه رمضان است منه از دست قدح...
+محتاج دعاییم شدیدا.
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
نا از رخم بشویی غم های روزگاران
____________________________________
تیغ را روی دستم می کشم
حالا تو
روی زمین می پاشی
حالا
نقش های قالی
میان موج گیسوانت غرق می شوند
......
____________________________________
این شعر ادامه خواهد داشت..راجع بع آخرش با خودم به تفاهم نمی رسم فعلا..
+کاش می آمد و از دور تماشا می کرد...
شبیه کوه می نویسم
شاید
به رسم نقاشی های کودکانه
از میانشان
طلوع کنی
...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن:دقیقا پنجشنبه...
پ ن:فتح خرمشهر فتح خاک نیست.فتح ارزش های اسلامیست.(آقا روح الله)
در به سمت داخل کوچه اگر چرخیده بود
(مهدی رحیمی)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پای تشییع پیکر پاکشان:
ای سر و پا
من بی سر و پا را را دریاب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن:من که حرفی نمی زنم..اجازه بده خاطراتم سبز باشند و گرم...من هم وسط خاطراتم نفس بکشم.
برای تسلای خودم
لامپ ۶۰ وات را روی سر پیچ می بندم
و خورشید را از برق می کشم
سال ها می گذرد و من هنوز
زل زده ام به این لامپ ۶۰ وات
و خورشیدی که از برق کشیده ام
اما نمی فهمم
سال ها پیش
تو
چه لذتی از انتخابت برده ای
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+دعای خیر من بدرقه ی راهت عزیز دل..به شکوفه ها به باران...برسان سلام ما را...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن:این جوری شد که ما نرفتیم نمایشگاه-خدا بعضی ها را خیر بدهد که نه قالب ما را درست کردند و نه ما را نمایشگاه بردند.ما که عادت می کنیم انگار...بزنم نصفش کنما...
ممنون بابت جشن تولدی که برام گرفتی..فوق العاده بود...
تشکر ساده و عمیق و پر از قدر شناسی من رو قبول کن همسر جان
_________________________________
یادت هست گفتی
"هر جا بروم پری به یادگار خواهم گذاشت"
می ترسم ار روز پیر مردی دلتنگ که تمام عمرش را پر جمع کرده...
و تویی که کنارش نیستی.
یادت که هست برایم نوشتی و من نگران رد درخت های خیابان را مرور کردم و شاید رد کتاب های آن کافه را و تو که خندیدی...فقط یکی از جمله های کتابه..همین...و من که که خندیدم و شاید تو که نگران مرور کردی رد درخت های خیابان را و شاید رد کتاب های آن کافه را.
نو که نقطه چین گذاشتی آخرش را که نگفته باشی که ننوشته باشی که شاید عیار مرا بسنجی
من نقطه چین گذاشتم که فریاد بزنم:
بخوان و پاک کن و نام خود را و نام خود را و نام خود را خود را بنویس/به دفتر شعرم هر چه نقطه چین دارم
و تو که عاشق ضرباهنگ های من شده بودی
و من که به نشانه ی عشقم مردانگیم را یا نمی دانم شاید هم زنانگیم را برایت حراج کردم.
و فهمیدم که بزرگتر ها گویی راست می گویند که :اگر مردانگیت را یا نمی دانم شاید هم زنانگیت را برایش حراج کردی دلش را می زنی...
نه...نه...نه...نه....
مگر من می توانم دست روی تو بلند کنم..زبانم لال...چه برسد که دلت را....
این دستوشته هم مثل تمام با هم بودنمان ته ندارد..شابد سر هم ندارد....
سهم من :
که صدای ضبط را زیاد می کنم یک کوچه بالا تر شاید هم یک کوچه پایین تر و نگاهم رد کفش هایت را دنبال می کند
و تو که میروی از بر من که صدای شریفی لحظه های بی شرفمان را خط خطی کند
و من هم می زنم زیر آواز
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست....
_________________________________
پ ن: ممنون که دوم اردیبهشت ماه رو یادتون بود...که یادتون نبود...
پ ن:هرگز گمان مبر که ز یاد تو غافلم/گر مانده ام خموش خدا داند و دلم(شدیدا آرومم می کنه نقطه چین هات که به روایت خودم پر کردم)
`پ ن:روز معلم رو از ته دلم به معلم ها به اساتید به پدر و مادر عزیزم تبریک می گم...
یا عید می آید
چه فرقی می کند
وقتی نیستی
وقتی نمی آیی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن: و این روز ها که می خواهمت که می خواهمت..مرا جان....
پ ن:سالی پر از خوبی برا همه دعا کردم.
پ ن:زنده ام...همین...
پ ن:ممنون نستوه جان
این کنار من ماندنت
انگار فقط برای تو
عادت ماهانه شده...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن:عروس قصه هایم ، قصه ی خرید دامادیم را مدام تکرار می کنم و پر می شوم از تو از خوشی و از خنده های قاه قاهمان..بی دلیل..بی بهانه...
پ ن:نمی شود کفش های این ننه سرما را قایم کرد...؟!
پ ن:سر شارم از تو عزیز دل...شریک زندگی...
اضافه شد: من فقط خالق کارهایم هستم نه آدمی که وسط نوشته هاست.این جا خاطره نمی نویسم.
می روم فکری به حال بد بختی های خودم بکنم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن:روزهایی که دلتنگم..که دلتنگم..
پ ن:شاید قالبمان عوض شود(گقتیم که تو رو در وایسی بمانید)